حرکات جدید......
سلام قند عسلم...................
بدی مامان کارمند همینه دیگه نمی فهمه کی فلان کارو مخملش انجام داده.
دیروز 13مهر موقع شام دیدم قاشق رو که میاری نزدیک دهنت با اون یکی دستت کنار قاشق رو می گیری که نریزه زمین.کلی هم تلاش می کنیااااااااا کلی.مامانی هم کلی کیف کردم.واسه همین به بابایی موقعی که خواست بره بیرون سپردم که برای این کارت جایزه بگیره.بابایی هم یه دفتر فنری نقاشی با یه بسته مداد رنگی 12رنگ برات خرید.شما هم کلی ذوق کردی و جالبه که هر مدادی رو که از جعبش در میاوردی و استفاده می کردی دوباره می ذاشتیش سر جاش و دوباره یکی دیگه رو در میاوردی.قربون نظم و ترتیبت برم من مامان.عکساتم برسم اضافه می کنم.
یه کار جالبتم اینه که اگه بخوای قهر کنی یه اخمی می کنی و یکی از چشماتو ریز می کنی وبا عشوه سرتو می چرخونی یه سمت دیگه.مامان فدات.این کارا رو از کی یاد گرفتی مخمل من؟
البته مادرجون می گه منم همین قدر بلا بودم.
اینم عکسات:
یک شب بازی در پارک....
اینم اولین تابی که بابا و مامان برام خریدن و من ساعت 5صبح افتتاحش کردم.
مخمل که باشی هم موهات صاف و لخت در میاد همه فرفری......
قربون موهای فر خورده نرمت بره مامان...........
این دفترو مداد رنگی ها هم جایزه درست گرفتن قاشق تو دستام بود....کلا بازیگری ام برای خودم.تا دوربین میاد یه ژستهایی می گیرم که مامان و بابا کلی ذوق می کنن.
اینجا می خواستم مامانم رو خراب کنم طبق حرفایی که بالا گفته، تموم مدادها رو با ذوق پخش خونه کردم.همچین بچه ای هستم
دختر که باشی......فیرتم (بینی)قد نخود که باشه.......با اون موهای پیچ و تاب خورده و لب قد نخود
و بور بودن خدادادی..............................................
.
.
.
.
.
این حرفارو ول کن یه ماشالله لا حول ولا الا باللله یادت نره که به عکسم فوت کنی