کله قند ماکله قند ما، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره
زندگی مامان و بابازندگی مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

کودک خلاق فردا...........

کبوتر من..........

سلام عشقم........نفسم............ این روزات دیدنیه........لجبازی هات...انتخاب کردنت....نه گفتنت.........استقلالت........غرورت همش تو حلقم ننه...........لنگه خودمونی.نخوای یه کله می گی نمی خوام......... بابا جیشتو بگو .....دیونه شدم به خدا..........5 تا میگی یکی نمی گی .....یکهو پی پی می کنی.. کلمات و جملاتی که جدیدا می گی : روشن کن............گوشن کن تموم شد.............تبون شد برو برو .......بولو بولو جملاتی که با ذهن خودت می گی برای من و بابا مثل معجزست.از کجا می فهمی فعل جمله چیه؟قربون رشد مغزت برم من.بزرگ شدی.باور ندارم.خدایا شکرت دیشب برات ست روتختی خریدیم.کیف کردی .هی روش غلط می زدی رو زمین.........فدای خوش...
12 مرداد 1394

دونه انارم............

سلام دونه انار مخملی نمی دونم چه سنی داری اینارو می خونی ولی باید بگم که خیلی سن الانت قشنگه برای منو بابا......... دیروز جمعه بود و شما کنار من نشسته بودی تا لباسهایی که از رو بند جمع شده بود رو تا کنم.... آیلین:این لباس صورتی رو بپوشم... مامانی:نه مامان جون بعدا بپوش.تی شرت الانت که خوشگله.بزار رفتیم بیرون بپوش.الان بپوشی کثیف می شه..... آیلین:بپوشم؟؟؟؟؟؟؟؟الان مامانی که حوصلش سر رفته:باشه بپوش چیکار کنم بگم نپوش تا شب می خوای لج کنی آیلین که اولین باره تسلیم شدن رو می بینه باورش نمی شه:بپوشم؟مسخرم کردی؟ مامانی: اینو از کجا یاد گرفتی عامو؟ آیلین بی خیال پوشیدن می شه...... ********** بابایی داشت با مادرجون...
13 تير 1394

حرف زدن قند و نبات .........

سلام جیگر طلای من.....عشق من و بابا بلبل زبونیات تو حلقم ننه دیروز(94/04/03) وقتی بابایی یه رب دیر کرد که به مهد برسه و بیاد دنبالت باهاش قهر کردی. وقتی اومدی شرکت بهم گفتی باهاش گهرم(قهرم).یه اخمی هم به بابات کردی که خندمون گرفت.عزیزم.ببخش بخدا.از ساعت 7:30 صبح تا 4 بعدازظهر. فقط تو که ما رو می فهمی می تونی انقدر صبور و خانوم باشی که بمونی قربون درک و شعورت برم من..........همه خوبی ها و آرزوهای خوب رو برای تو می خوام..... حرفای دیشبت: خورشید و ماه تو آسمونه مامانی؟ ماه نیست، آجاست(کجاست)؟ مامانی:خوشگلم خورشید زرده بگو زرد آیلین : زرد.........نه خورشید صورتیه مامانی:آره گلم صورتیه......تو راس می گی ...
4 تير 1394

دوران بارداری چه میوه هایی مصرف شوند؟

󾌾. دوران بارداری چه میوه هایی مصرف شوند؟ آناناس:عصاره میوه نرسیده آن مسهل است ولی خانمهای باردار نباید استفاده کنند. انار: ۱-خانمهای حامله اگر در دوران حاملگی رب انار بخورند ویار آنها از بین می رود. ۲-کسانی که می خواهند نوزادی زیبا داشته باشند در دوران حاملگی در فواصل غذا و ظهر و شب انار بخورند. انگور: ۱-میوه خوبی برای خانمهای حامله است و از خطر سقط جنین جلوگیری می کند. ۲-خانمهای شیرده اگر انگور بخورند شیر آنها زیاد،مقوی و مغذی برای کودک خواهد بود. بادام زمینی:خانمهای حامله روزانه بین ۱۰ تا ۱۵ دانه بادام زمینی بخورند. به: ۱-اگر خانمهای باردار به بخورند مانع سقط جنین آنها می شود.بخاطر همین کسانی که دچار سقط مکرر ...
20 خرداد 1394

بچگی های قندو نبات مامان.......

سلام قند و نبات.....   این روزا شیرین شدی در حد تیم ملی ننه.............مامان فدات  این شیرین زبونی رو کی بهت یاد داده ننه؟؟؟؟؟؟؟؟ مامان:خوشگلم به اتوبوس چی میگن؟ آیلین:باس هنوز هیچی نگفته آیلین گربه رو تو سالن می بینه. آیلین: کَت.....کَت(گربه رو میگه شیطون بلا)   همه چیز رو تکرار می کنی...... اتل متل یه مورچه قدم می زد تو کوچه یهو یه کفش ولگرد پای اون و لگت کرد مورچه پا شکسته راه نمیره نشسته با برگی پا شو بسته نمیتون راه بره دونه هارو جمع کنه مور چه جونم تو ماهی عیب نداره سیاهی خوب بشه پات الهی   جمعه گذشته مامانی می خواستم دندونمو پر کنم.شما تو کلینیک با بابایی می چرخیدی.ب...
18 خرداد 1394

مسابقه نی نی و طبیعت

سلام دوستانی که روزانه به وب آیلین میایین لطفا محبت کنید و بهش رای بدین تا برنده بشه. کد138 رو به 1000891010بفرستین. رای یادتون نره ...
10 خرداد 1394

سال 1394 .مسافرت عید ما به شمال

سلام جیگر مامان..... کلی حرف دارم برات بزنم.اول اینکه با این سفرمون به شمال کشور ، شما بزرگتر شدی و خودتو نشون دادی .قشنگ حرف می زنی ، راه میری ، شیطنت می کنی.سوال می پرسی.باورم نمی شه که دخترم انقدر رشد فری و جسمی داشته.خداروشکر امسال سال شلوغی برای مامانیه.مسئولیتم سرکار بیشتر شده.نمی رسم وبت رو هر ماه بروز کنم برای همین فعلا تصمیمم اینه که تا دو سالگیت وبت رو ببندم و نی نی وبلاگ یه سی دی تا دو سالگیت برام بزنه. شمارش دندونات از دستم در رفت. و خیلی از شیطنتهاتو نتونستم بنویسم. و حالا مسافرت به شمال کشور: روزی که ما 3تایی حرکت کردیم به سمت شمال ، عصرش به یزد رسیدیم  و شب خونه خاله لیلی مامان مهرسام کوچولو اینا بودیم.صبح...
20 فروردين 1394

چه زود می گذره مخملم.........

سلام خوشگل مامان..............   تکنولوژیه دیگه.......این مواردم نباشه دق می کنیم.......وایبر ، واتساپ،تلگرام، بی تالک و غیره......از وقتی اومده تو گوشیا باعث شده زیاد مردم به وب سر نزنن.نه اینکه با خودم باشما خوشگل مامان این روزا قشنگ سعی می کنی حرف بزنی.مثال دیشب که داشتی آش دوغ می خوردی گفتی:بابا.........سوپ........می خوای؟ یا از چیزی بترسی می گی ترسیدم و می پری بغلم...... یا اگه من الکی گریه کنم انقد صورتم رو می بوسی تا گریمو نبینی...مهربونم مهربونم چه زود از شنبه به 5شنبه می رسیم. عکسای این ماه شما بعد از حموم فندوقم............   ...
17 اسفند 1393

خونه جدید..........

همه آرزوم این بود که اگه خونه خریدیم طرح آشپزخونه رو خودم بزنم.رنگ چوبشو با هم انتخاب کنیم و چیزی بشه که مدتها تو ذهنم بود و فکرمو بهش مشغول کرده بود.ولی دیشب با انتخاب سرخود چوب کابینت از طرف نصاب کابینت همه چی بهم ریخت.من ام دی اف انتخاب کردم آقا رفته (های گلاس) زده.من دو رنگ انتخاب کردم آقا تک رنگ زده.هود رو من مشکی خریدم تا صفحه پشتش روشن باشه و هود تو چشم بیاد.این قهو ه ای زده.دیگه گریه هم نمی تونستم بکنم.مات و مبهوت مونده بودم چیکار کنم.کلی با نصاب دعوام شد که اون از قول و قرارت که گفتی 10بهمن تحویل میدی و 17ام اومدی ناقص زدی و رفتی.19ام هم که اومدی چوبها رو به انتخاب خودت آوردی.دیگه قید کمد بچه رو زدم.گفتم نمی خوام اونو برام درست کن...
20 بهمن 1393