کله قند ماکله قند ما، تا این لحظه: 11 سال و 8 روز سن داره
زندگی مامان و بابازندگی مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

کودک خلاق فردا...........

شب یلدا

    سی ام آذره و یک  شب زیبا یه  شب بلند به اسم شب یلدا شب شب نشینی و شادی و خنده شبی که واسه ی همه خیلی بلنده همه ی اهل خونه خوشحال و خندون آجیل و شیرینی و میوه  فراوون شب قصه گفتن و یاد قدیما قصه ی لحاف کهنه ی ننه سرما شب یلدا که سحر شد،فصل پاییز میره جای پاییز رو زمستون می گیره ننه سرما باز دوباره برمی گرده کوله بارش رو پر از سوغاتی کرده شاعر: خانم مهری طهماسبی دهکردی ...
27 آذر 1392

سؤال

          سؤال دویدم ودویدم به یک سؤال رسیدم کیه که توی دنیا ماهی می ده به دریا؟ برف و تگرگ می سازه درخت و برگ می سازه؟ به بلبلا آواز می ده به موش دم دراز می ده به آدمها خواب می ده آفتاب و مهتاب می ده جواب تو آسونه خدای مهربونه هر بچه ای می دونه ...
27 آذر 1392

سلام بابا...

    سلام بابا... شب شد و باز دوباره پیدا شده ستاره ماه دوباره تابیده روز چی شده ؟ خوابیده تَق تَق تَق ، تَقانه بابا آمد به خانه صدای پا شنیدم از جای خود پریدم سلام بابا ، بفرما ! خسته نباشی بابا بوسۀ داغ و لبخند عطر شکوفه و قند دو دست گرم و خسته پاکت و کیف و بسته سیب و انار ، گلابی شب شده سبز و آبی   منبع:asemoni.com   ...
27 آذر 1392

شعر های کودکانه

  یه روز بابای نی نی    وقتی اومد به خونه          آورد برای نی نی        یه چتر بچه گونه       حالا نی نی به چترش      خیلی علاقه منده گاهی اونو میبوسه     باز میکنه میبنده           گاهی توی حیاطه  میگیره چترو بالا        ولی هنوز یه بارون         نیومده تا حالا هر روز به ابرا میگه     بارون بشی...
25 آذر 1392

شعرهاي كودكانه

       فرزندان ايران       ما گلهاي خندانيم فرزندان ايرانيم ايران پاك خود را مانند جان مي دانيم     ما بايد دانا باشيم هشيار و بينا باشيم از بهر حفظ ايران بايد توانا باشيم       آباد باشي اي ايران آزاد باشي اي ايران از ما فرزندان خود دلشاد باشي اي ايران          سروده آقاي عباس يميني شريف ...
13 تير 1392

خانواده

مانند دست است هر خانواده هر کس یک انگشت در خانواده بابا در اینجا انگشت شست است او که نخستین انگشت دست است انگشت بعدی یعنی نشانه او مادر ماست بانوی خانه انگشت بعدی یعنی برادر اینجا نشسته پهلوی مادر پس این یکی کیست؟ انگشت دیگر آری درست است او هست خواهر من هستم آخر انگشت کوچک انگشتها را دیدی تو تک تک ما پنج انگشت هستیم با هم با هم شریکیم در شادی و غم گرچه جداییم ما پنج انگشت چون جمع گردیم هستیم یک مشت ...
16 آبان 1391