حکایت هزینه عشق
شبی پسرک کوچک نزدمادرش رفت که در آشپزخانه شام درست می کردوکاغذی را به او داد.مادرش دستش را بادستمال خشک کردوکاغذرا به شرح زیرخواند: *بابت تمیز کردن اتاقم ۴۰۰۰ریال *بابت خریدکردن برای شما ۴۰۰۰ریال *بابت بردن سطل زباله ۲۰۰۰ریال *بابت دریافت کارنامه قبولی ۵۰۰۰ریال *جمع بدهکاری شما: ۱۸۰۰۰ریال مادرباتبسمی بر لب کاغذرابرداشت وپشت آن نو...