کله قند ماکله قند ما، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره
زندگی مامان و بابازندگی مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

کودک خلاق فردا...........

جوجه کوچولو ناشناس

روزی از روزهای خوب خدا فیل بزرگی در کنار رودخانه مشغول آب بازی بود که یک چیز عجیب و گردی پیدا کرد. آن را با خرطومش برداشت و چون نمی دانست چیست حیوانات جنگل را خبر کرد و به آنها نشان داد. خانم مرغه گفت: آن تخم یک پرنده است و احتیاج به مادری دارد تا از آن نگهداری کند. حیوانات جنگل تصمیم گرفتند تا به خانم مرغه کمک کنند یکی سنگ آورد، یکی برگ درخت جمع کرد و خانه ای برای خانم مرغه ساختند. هر روز هم یکی از حیوان ها برای خانم مرغه به نوبت آب و غذا می آورد.   چند هفته گذشت تا جوجه کوچک و زیبایی تخم خود را شکست و از آن بیرون آمد. حیوانات که هیجان زده بودند آمدند تا ببینند او چه پرنده ای است ولی این جوجه کوچک شبیه به هیچکدام از پرنده های جنگل ن...
21 ارديبهشت 1391

قدر هر كسي رو بدونيم تا يه روزي پشيمون نشيم

زن و شوهر پيري با هم زندگي مي كردند. پير مرد هميشه از خروپف همسرش شكايت داشت و پير زن هرگز زير بار نمي رفت و گله هاي شوهرش رو به حساب بهانه گيري هاي او مي گذاشت. اين بگو مگوها همچنان ادامه داشت. تا اينكه روزي پير مرد فكري به سرش زد و براي اينكه ثابت كند زنش در خواب خروپف مي كند و آسايش او را مختل كرده است ضبط صوتي را آماده مي كند و شبي همه سر و صداي خرناس هاي گوشخراش همسرش را ضبط مي كند. پير مرد صبح از خواب بيدار مي شود و شادمان از اينكه سند معتبري براي ثابت كردن خروپف هاي شبانه او دارد به سراغ همسر پيرش مي رود و او را صدا مي كند، غافل از اينكه زن بيچاره به خواب ابدي فرو رفته است! از آن شب به بعد خروپف هاي ضبط شده پيرزن، لالايي آرام...
19 ارديبهشت 1391