شب بود و .....
شب بود ومهتاب
چون کرم شب تاب
در آسمان بی نهایت می خرامید
صدها ستاره
تا بی کناره
در کهکشان راه شیری می درخشید
شب بود و دریا
آرام و زیبا
آن ماسه های ساحلی را رنگ می زد
باد شبانگاه
در هر گذر گاه
بر شاخه ی سرد درختان چنگ می زد
شب بود و هر بار
گیسوی نیزار
بر آبهای روشن مرداب می خورد
آواز کوکو
این سو و آن سو
همراه شاخ و برگ زیتون تاب می خورد
شب بود ومن باز
با شب هم آواز
مبهوت دنیای پر از اسرار و امید
شب بود و مهتاب
چون کرم شب تاب
در آسمان بی نهایت می خرامید
منبع:تبیان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی