شعرهاي كودكانه
يه روز باباي ني ني
وقتي اومد به خونه
آورد براي ني ني
يه چتر بچه گونه
حالا ني ني به چترش
خيلي علاقمنده
گاهي اونو مي بوسه
باز ميكنه مي بنده
گاهي توي حياطه
مي گيره چتر و بالا
ولي هنوز يه بارون
نيومده تا حالا
هر روز به ابرهاي ميگه:
بارون بشين ببارين
فكر ميكنم كه اصلا
چترمو دوست ندارين
***********
يك مگس بي ادب
آمده توي اتاق
سرزده و بي خبر
پرزده توي اتاق
رخت و لباسش سياه
دست و دهانش كثيف
بال و پرش چرب وچيل
پيف! پيف!پيف ! پيف!
هرطرفي كه خواسته
چرخ زده درهوا
قند و شكر بس نبود
رفته سراغ غذا
آخرسرآمده
پيش من ،اين روبه رو
پاشو از اينجا برو
اي مگس وزوزو
*******
من يه گلم نگام كن
چه خوشكلم نگام كن
اول كه گل نبودم
فقط يه دانه بودم
بارون باريد آبم داد
خورشيد تابيد نورم داد
حالا شدم يه غنچه
يه گل ميون باغچه
ببين ببين گلارو
بكن شكر خدا رو
اگه منو ببيني
نكنه يه وقت بچيني