دندون فشان آيلين...........(5 ماه و 16 روزگي)
ما 27 مرداد فهميديم كه از لثه دختر كوچولومون داره يه مرواريد كوچولو در مياد ، چون تو مسافرت بوديم نتونستيم براش جشن دندوني يا به عبارتي دندون فشانش كنيم.براي همين ديشب يعني 6 شهريور آيلين رو دندون فشان كرديم.اين يه رسمه كه بايد اجرا بشه.براي آيلين آش دندوني درست كرديم و غيره كه تو عكس قابل مشاهدست ولي چون هم ميز پذيرايي جواب اين همه وسايل رو نمي داد شاممون كه سالاد الويه بود رو روي ميز نذاشتيم.خيلي به همه خوش گذشت و همه راضي بودن .البته منو و بابايي له له شده بوديم آخه ما 4 و نيم عصر رسيديم خونه و تازه خريد و كارا شروع شده بود.مادر جونتم اومده بود خونمون كه تورو نگه داره ولي بلند شد و كلي كمكمون كرد.خاله هم تو ساندويچ درست كردن بهمون كمكم كرد.بابا جونم كه نگو يه پاش بيرون بودو يه پاش تو خونه.درسته كه وقت نشد برات بادكنك باد كنيم و ريسه ببنديم ولي ماماني تا جايي كه تونستم يه مقدارشو برات آماده كردم.منظورم از تم تولده كه مهمونامون خوششون اومده بود.انشالله تولد يه سالگيت برات كلي برنامه دارم كه ايده ها رو جمع كردم برات پياده كنم.خدا كنه اون موقع خونه خودمون باشيم.
اينم از عكسا:
اين چند تا عكس قبل از شروع مهمونيه
فكر كنم خوشمزه بايد باشه مامان............منم شكمو
اينم خاله جون و باران و شوهر خاله كه اونم مثل ما از سركار اومده بود و خستگي ازش پيدا بود.
عكس مادر جون و بابا هوشنگ هم تو عكس دسته جمعي هست.
از سمت راست:مينا جون (خاله مينا)دوست مامان كه من تو بغلشم-آقا مهران داداش خاله مينا -خانوم آقا مهران(سعيده خانوم)-خاله منيره كه تو بغلش علي اصغر(نوه خاله منيرست) نشسته-مامانم و مادر جونم كه قربونش برم منو تو طول روز نگه ميداره كه مامانم بره سركار-خاله معصومه و دختر خالم باران-دايي علي -بابا هوشنگ -بابا جونم كه خريدا به گردنش بود و عاشخشم
اينم از عكس در ورودي:
و ميز پذيرايي:
اينم از عكساي كوچولوي من از نماي نزديك:
غذاي اصلي هم كه جا نبود رو ميز كه بزاريم.خخخخخخخ
بقيه چيزا رو از رو اپن بر مي داشتيم
اينم منو بابا با كيك دندون فشان من.البته ماماني يه طرح ديگه داده بودو انگار شيريني سرا براش نتونسته بود اونو در بياره.ماماني هم عصباني بود.
ماماني زود باش ببر اون كيكو من دارم از گشنگي هلاك مي شم خو...............
چقدر اينجا تاريكه ماماني........
اين عكسو از بابايي گرفتم .نگو قبل از آوردن كيك ساندويچ ها رو رو ميز گذاشته بوده.فقط براي اينكه نونش خشك نشه روي اونا پلاستيك كشيده
و در پايان مينا جونو خاله منيره براي آيلين يه لباس خوشگل كادو دادنو مادر جون و بابا هوشنگ هم هر كدوم جداگونه پول نقد دادن ....
جاي خاله شعله و عمو ارسلان و خاله معصومه (دختر عمه بابا) و عمو امير و خاله شيرين و عمو احسان خيلي خالي بود.