تولد دختر خاله ............تولد باران کوچولو
دیشب تولد باران کوچولو بود و ما از شب جمعه خونشون رفته بودیم که تو کارا بهشون کمک کنیم.خیلی خوش گذشت مخصوصا به خود باران که برای اولین بار به سبک خودش رقصید و دست می زد.خیلی خوشحال بود .به همه هم با اون 3 تا دندوناش می خندید.............
آیلینم که همش مرکز توجه بود هر کی می رسید اون رو ناز می داد و خانوم از خوشحالی برگشت ذوقشو سر من خالی کنه.یعنی گازم بگیره.خخخخخخخخخ
که شونم رو گاز گرفت که نفسم رفت ولی جلوی خودمو گرفتم جیغ نزنم.عجیب هم حکاکی کرد.....
اینم از عکسا که برید ادامه مطلب ببینید:
که البته ایده تزئیناتو من از نت در آوردمو و روی غذاهاش پیاده کردیم.دسر هم پاناکوتا درست کردیم.
در کنارش میوه و آجیل و کیک تولد و آبمیوه بود که دادن......
کیکش خیلی خوشگل شده بود.....مثل بال باران بود......
اینم مامان و بابای باران.............
تو این عکس چشمای جوجه قرمز شده از بس از ظهر نخوابیدهو اون موقع هم که مهمونا بودن از ذوق مهمونی خوابش نبرده.
اینجا هم همین طور....خوابش میومد و طفلی به زور بیدار نشسته بود.....قربون خندت برم من.....
اینجا هم با مادر جونش تکی عکس انداخته............
*****************
این عکسا هم مربوط میشه به 6 دیماه:جمعه هفته گذشته
آیلین روی لاک پشت نزدیک دریا