تب و دندون درد ......دوباره
نمی دونم حکمتش چیه که دندونات دوتا دوتا در دارن میان.نیشهای پائینی بد جوری اذیتت می کنن.دیشب ساعت 1 و خورده ای تو خواب ناله می کردی بهت که دست زدم شوکه شدم آخه خیلی داغ بودی و تب کرده بودی.سریع منو و بابایی بهت استامینوفن دادیم و پاشویت کردیم.تنت خیلی داغ بود واسه همین من همش پارچه خیس بهت می زدم که دوست نداشتی و ناله می کردی.خداروشکر ساعت 4 به بعد تبت پائین اومد و خوب شدی.
دیروز ایمان (پسر دایی بابا) اومد خونمون.آخه امتحان شرکت نفت داره
ایشالله قبول بشه.البته این مملکت گل و بلبل ما با پارتی پیش میره و از قبل رزرو شدست.
بازم امید به خدا.دیشب کلی براش می خندیدی و باهاش جور شدی.ایمان می گفت فقط تو خونتون این فینگیلی رو کم داشتین که به جمعتون اضافه شد.
2 روز پیش مدیر مهد گفت برای بچتون اسفند دود کنین.بابات گفت چرا؟مدیر مهد گفت آخه یه خانومی اومده بود بچشو تحویل بگیره کلی نازش دادو گفت چقدر خوشگل و نازه.
مارو می گی انقدر خر کیف شدیم که نگو........