کله قند ماکله قند ما، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره
زندگی مامان و بابازندگی مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

کودک خلاق فردا...........

4تير 92

1392/4/4 10:10
نویسنده : ماماني
1,698 بازدید
اشتراک گذاری

دختر قشنگم امروز 4 تيرماهه.ماماني سركار هستم و شما پيش مادر جون.بدجوري دلم هواتو كرده.قربونت برم من.كلي خاطرات از اول اسفند باهات دارم ولي چون نت نداشتم نمي تونستم برات تو وبت ثبت كنم.14 اسفند از بالكن آب اومد تو خونه .ماماني تنها بودم.البته تنهاي تنها كه نه.شما تو دلم بودي.بابابزرگت اومد كمكم.بعدش فهميديم همسايه طبقه هفتم ما چون داشتن كابينت مي زدن ظرفاشو تو بالكن مي شسته و يه صافي نذاشته رو مجراي آب بالكن.واسه همين اتاق خواب تا قرنيز پاي ديوار زير آب بود.من تو راهرو ديدم كه آب داره مياد سمتم.هول كردم.ولي خداروشكر بابايي و بابابزرگ به دادم رسيدن.3-4 روز بعد هم همين طور شد.از دفتر دريا پيشگان اومدن واسه تعمير .تو اون ساختمون جز خونه ما خونه يه همسايه ديگه هم همين طور شده بود.همسايه اي كه اين دسته گل رو به آب داده بود با پسر كوچولوش اومد در خونه براي معذرت خواهي.ولي چه فايده كلي حوله و پتوي گلبافت و لباس اين وسط براي جمع كردن آب خراب شد كه انداختيم دور.فرشارو داديم قاليشويي.14 اسفند روز بدي بود چون بهم شوك وارد شد و شما هم ترسيده بودي و هي لگد مي زدي و ماماني كلي درد كشيدم.مي خواستم طبيعي زايمن كنم ولي كار به سزارين كشيد .دكترم رو دقيقه نود عوض كردم.3 روز مونده بود به زايمان طبيعي ،سزارين كردم.اونم خدا خير بده خاله مينا رو كه گفت تو كه ديابت داري و انسولين مي زني تعجب مي كنم كه برات سزارين ننوشته.منم جونبيدم و خداروشكر به موقع بود.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)